شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ( حضرت زینب)
دو قطعه ابر که فصل نگاهشان باران دو چشمه عاشقِ رفتن، دو رود بی پایان دو تا نسیم بهشتی پُر از لطافت عرش که میوزند در اطراف عرش الرحمان دو تا درخت بهشتی، دو شاخۀ زیتون دو گل اگر که ببویی، بنفشه و ریحان دو سبز پوش بهاری، دو یا کریم خـدا دو مجـتـبای مدینه؛ دو سـفـرۀ احـسان دو ابـروان کـمـانـی در آسـمـان خــدا که اخم و شادیشان یا عذاب یا غفران دو آسـمـان بــلا کـه اگـر اراده کـنـنـد بـه یک نـگـاه کـنـند کـوفـه را ویـران دو کـوه سـرخ اُحُـد در مـدیـنـۀ زینب دو ایـستـاده تریـنی که نامشان ایـمـان دو تا مسافـر راهـی به گریۀ یعـقـوب دو تا عـزیز مدینه، دو یوسف کـنعـان دو تا مـسیـح، پـسرهای مـریـم زهـرا دوتا عصا به دو دستان زینب عمران دو تا صدف که اگر وا کنند لب گویند دو دُرّ زیـنـبیانـد و دو لـؤلؤ مرجـان دو تا عـقاب حـنـایی دو تا پرنده ترین که میکنند در اطراف خیمهها طیران دو تا علی، به دو ذوالفـقار میجنگـند یکی به نـام عـلـی و یکی امـام زمـان دو شیر مرد حجازی به غرش عباس دو تـا یـلـی که میآیـند در دل مـیـدان یکی نگاه به یثرب نمود و نعره کشید که آی قوم سقـیـفـه، قـبـیـلـۀ شیـطـان! دو دست بستـۀ حیدر دوبـاره باز شده به انتقام دو سیلی که خورده مادرمان اگـر که مـرد نَـبـَردیـد پـیـش مـا آیـیـد چهل مبارز و یک زن کجاست غیرتتان؟ هـنـوز در وسط کـوچـه مـادر افـتـاده هـنـوز فـضه به دیـوار تکـیـهاش داده |